غیبت امام زمان علیه السلام (قسمت سوّم)

وکلای امام زمان علیه السلام
امام زمان علیه سلام از زمان تولد تحت پیگرد دستگاه حکومت بودند. همه به دنبال حضرت بودند تا ایشان را پیدا کرده و به شهادت برسانند. لذا وکلای ایشان هم در خطر بودند، چراکه حکومت می خواست از طریق آنها به امام علیه السلام دسترسی پیدا کند و به هدف شوم خود برسد. و این امر باعث می شد تا وکلا هم نتوانند به راحتی به وظیفه خود عمل کنند. از طرفی در آن زمان جامعه شیعه خیلی گسترش پیدا کرده بود، شیعیان در ایران قدیم، شمال آفریقا، آذربایجان و قسمتی از اروپای شرقی گسترش پیدا کرده بودند، لذا نواب خاص امکان سرویس دهی به شعیان آن نقاط را نداشتند. از این رو آنها با نظر حضرت افرادی را بعنوان سفیر و یا وکیل انتخاب می کردند. عده ای از این سفرا و وکلا در زمان امام هادی و عسکری علیهما سلام هم این کار را می کردند.
نام برخی از این وکلا در تاریخ ثبت شده. برای مطالعه در این زمینه می توانید به کتاب شریف بحارالانوار جلد 50 صفحه 220 و همچنین کتاب اعلام الوری باعلام الهدی صفحه 454 مراجعه کنید. نام چند تن از این وکلا عبارت است از: من الوكلاء ببغداد العمري و ابنه و حاجز و البلالي و العطار و من أهل الكوفة العاصمي و من أهل الأهواز محمد بن إبراهيم بن مهزيار و من أهل قم أحمد بن إسحاق. این وکلا نوعاً از افراد مورد وثوق و اعتبار مردم در دیار خود بوده اند.

مواليان امام زمان علیه السلام
موالیان، کنیزان و نوکران خاص امام عصر هستند که همیشه همراه ایشان هستند و اوامر آن حضرت را اجرا می کنند. اینها حدود 40 نفر هستند که به انتخاب حضرت به این افتخار نائل می شوند. شاید بسیاری از تشرفات و دستگیری هایی که نقل شده است، بواسطه موالیان ایشان صورت گرفته باشد و نه خود حضرت. درواقع موالیان آن حضرت به دستور حضرت ظاهر شده اند و نه خود آن حضرت. برخی از داستانهایی که در باره اینان نقل شده است بدین شرح است:
علی بن مهزیار40 سفر به حج می رود تا امام زمان را ببیند. در آخرین سفر حجی که او به خدمت حضرت تشرف پیدا می کند، در آخرین طواف متوجه می شود که فردی پشت سر او حاضر شده و از او سوال می کند که تو چه می خواهی؟ جواب می دهد به دنبال آن امامی هستم که از ما پوشیده است(الامام المحجوب عن العالم). او می گوید آن امام بزرگ در حجاب نیست و در پرده غیبت نیست، بلکه شما بواسطه اعمال سوئی که انجام می دهید در حجاب هستید (و ما هو مستور عنکم و لکن حجبه سوء اعمالکم). بعد هم علی بن مهزیار را به خدمت حضرت می برد.

همچنین در داستان ابولحسن ضراب اصفهانی ایشان با خانمی برخورد می کنند که یا خودش از موالیان بوده و یا با آنها در ارتباط بوده و صلواتی را به ایشان می آموزد که در مفاتیح الجنان در اعمال روز جمعه آمده و صلواتی است که اگر کسی می خواهد به امام زمان درود و سلام بفرستد، باید آن را بخواند.

آقا سید ابوالحسن اصفهانی مرجع بزرگ شیعیان در عراق بودند. ایشان در اتاقشان می نشستند و مردم از دهریز (راهرو) وارد می شدند وایشان به پاسخگویی سوالات ایشان می پرداختند. آقا سید ابوالحسن اصفهانی بواسطه شیخ محمد کوفی (که از موالیان حضرت بوده) نامه ای دریافت می کند. متن نامه این بوده که ای آقا سید ابوالحسن اصفهانی بجای نشستن در اتاق در دهریز خانه بنشین تا دسترسی به تو آسان تر باشد. آنها را یاری کن، ما تو را یاری می کنیم.

مرحوم سیدبن طاووس که از علمای بنام شیعه هستند، بطوریکه نقل شدن حدیث از طرف ایشان به نشانه سندیت آن است. ایشان بواسطه ملاقات های زیاد، تون صدای حضرت را می شناختند. سید نقل می کند که کسی از شیعیان خیلی دلش می خواسته که از موالیان حضرت باشد. حضرت پیغام می دهند که صبر کن الآن زود است و هنوز وقت این موضوع نرسیده است. پس موالی حضرت بودن کار ساده ای نیست و افتخارش نصیب هرکسی نمی شود.
در کتاب «بحارالأنوار ج52 ص152 باب 23 - من ادعى الرؤية في الغيبة القائم ح 5» و همچنین در «عنه إثبات الهداة : 3 / 500 ح 280» و همچنین در «غيبة النعماني : 171 ح 5» و در کتاب «منتخب الاثر : 253 ح 9» و در «البرهان للمتقي الهندي : 171 ح 4» این روایت آمده است:
... عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَتَيْنِ إِحْدَاهُمَا تَطُولُ حَتَّى يَقُولَ بَعْضُهُمْ مَاتَ وَ يَقُولَ بَعْضُهُمْ قُتِلَ وَ يَقُولَ بَعْضُهُمْ ذَهَبَ حَتَّى لَا يَبْقَى عَلَى أَمْرِهِ مِنْ أَصْحَابِهِ إِلَّا نَفَرٌ يَسِيرٌ لَا يَطَّلِعُ عَلَى مَوْضِعِهِ أَحَدٌ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَا غَيْرِهِ إِلَّا الْمَوْلَى الَّذِي يَلِي أَمْرَهُ.
مفضل بن عمر که از صحابی بزرگ امام صادق علیه السلام بوده است، می گوید: شنیدم از امام صادق علیه السلام که: براستی که برای صاحب این امر (دین) دو غیبت است، یکی از آنها طولانی می شود تا اینکه عده ای می گویند مرد، برخی می گویند کشته شد و برخی می گویند رفت و بطوری که هیچ کس در ولایت او باقی نمی ماند. هیچ کس جای او را نمی داند، نه فرزندانش و نه دیگران، مگر نوکرانی که اوامر او را اطاعت می کنند.
یک نکته در ارتباط با این روایت: در دعای الهم عرفنی نفسک و ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف حجتک... که در آخر مفاتیح و الجنان آمده به این نکته در قالب «ظَللتُ عَن نفسی» اشاره شده است. در آخر این دعا آمده که خدایا مرا آنچنان کن که دوران غیبت بر باور من بر آن امام تاثیری نداشته باشد.

0 کامنت:

» نظر شما؟