امام زمان علیه السلام در قرآن

بشارت به ظهور امام عصر در قرآن و کتب آسمانی دیگر بوده است و می باشد. در میان اهل سنت، روشنفکران اهل سنت و برخی از افرادی که نسبت به مسایل قرآنی خیلی عمیق نیستند، این اعتقاد وجود داشته که قرآن نسبت به مهدویت ساکت است و چیزی بیان نشده و این را نقطه ضعف مهدویت می دانند. حال آنکه چنین نیست و ما در طی پنج نکته زیر آن را رد می کنیم.

نکته اول: اعتقاد به امامت در بین همه مسلمانان.
به اعتقاد همه مسلمانان از کتب اهل سنت روایت «من ماته و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه» آمده البته سنی ها اینگونه نقل می کنند: «من مات و لا امام له مات میته الجاهلیه» و آنها هم این اعتقاد را دارند که باید امام هر زمان را شناخت. پس هیچ مسلمانی در نقل این حدیث شکی ندارد و در بخش های آینده در قسمت بررسی اعتقاد به امام زمان علیه السلام این موضوع را باز خواهیم کرد.

قرآن از همه کتب آسمانی دیگر اکمل است و تصدیق کننده سایر کتب است، همانگونه که می بینید از تورات و انجیل بعنوان کتب آسمانی نام برده می شود. قرآن خود را در سوره نحل آیه 89 اینگونه شرح می دهد:
وَنَزَّلْنَا عَلَیْكَ الْكِتَابَ تِبْیَانًا لِّكُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ
و{یاد کن}روزی را که در هر امتی گواهی از خودشان بر آنان بر می انگیزیم ، و تو را {ای پیامبر اسلام} بر اینان گواه می آوریم، و این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزی و هدایت و رحمت ومژده اى براى تسلیم شدگان{ به فرمان هاى خدا} است.
همچنین در سوره نمل 75 آمده است که:
وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِی السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِلَّا فِی كِتَابٍ مُّبِین
هیچ پوشیده و پنهانی در آسمان و زمین وجود ندارد مگر آنکه در کتابی روشن { چون لوح محفوظ} است.
پس قرآنی که همه چیز را بیان می کند، مهدویت را بیان نمی کند؟ از طرفی پیامبر اکرم که در خصوص مهدویت بیاناتی فرموده اند، و ما اعتقاد داریم که علم ایشان از قرآن است، پس قرآن باید مطالبی در زمینه مهدویت داشته باشد.

نکته دوم: قرآن نیاز به مبین دارد (کسی که توضیح دهد).

قرآن همیشه بیان تفضیلی ندارد. بلکه بسیاری از موارد موضوعات را اجمالی بیان کرده است. مثلاً لا اله الله. اگر کسی بپرسد الله چیست؟ ما سکوت می کنیم، چون قرآن توضیح نمی دهد که الله کیست. یا در الله اکبر، خدا را با چه مقایسه کرده ایم؟ مگر می شود خدا را با چیزی مقایسه کرد که بگوییم خدا برتر از اوست؟ پس باید این عبارت معنی دیگری داشته باشد.
به این اجمال می گوییم. در برخی موارد قرآن اشاره ای کرده و با خواندن این اشارات نمی توان به تمام واقعیت ها و جزئیاتی که در آیات گذشته پی برد.
مثلاً داستان عُزَیز را در سوره بقره می خوانیم. کسی آمد و فوت کرد و بعد زنده شد اما جزئیاتی برای آن بیان نشده است. ما شیعیان اعتقاد داریم که دلیل اجمالی بودن و فشرده بودن برخی مفاهیم آن به این علت است که مردم را مجبور کند تا به در خانه معلمان قرآن بروند. در سوره نحل 44 آمده:
بِالْبَیِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَیْكَ الذِّكْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُونَ
{ همه پیامبران را} با دلایل روشن و كتاب هاى آسمانى {فرستادیم}، و قرآن را{ هم }به سوى تو نازل كردیم به خاطر اینكه براى مردم آنچه را كه براى {هدایتشان} به سویشان نازل شده بیان كنى و براى اینكه {در پیامبرى تو و آنچه را به حق نازل شده} بیندیشند.
بنابراین قرآن یک کتاب خود آموز نیست که آن را برداشته و به خواندن آن بپردازیم و آن را بفهمیم. البته بهره هایی را می بریم، اما آیا «ما اراد الله» را هم می فهمیم؟ خیر اینگونه نیست. «حسبنا کتاب الله» که در صدر اسلام گفته شد کلام درستی نیست. چرا که خود قرآن می گوید ای پیامبر تو باید در کنار قرآن باشی. پس در زمان پیامبر ایشان مبین قرآن بودند. اما بعد از ایشان چه کسی این مسئولیت را بر عهده دارد؟ در آیه 164 سوره آل عمران می خوانیم:
لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَكِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ یقیناً خدا بر مؤمنان منّت نهاد كه در میان آنان پیامبرى از خودشان برانگیخت كه آیات او را بر آنان می خواند و {از آلودگى هاى فكرى و روحى} پاكشان می كند، و كتاب و حكمت به آنان می آموزد، و به راستى كه آنان پیش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
همانطور که می بینید در خود قرآن آمده که پیامبر برای آموختن کتاب (قرآن) و حکمت آمدند. پس بعد از ایشان چه می شود؟ همه آیات قرآن که در زمان پیامبر توضیح داده نشده است؟ چه کسی مفسر قرآن خواهد بود؟ همین آیه ثابت می کند که باید کسی باشد تا این آیات را تفسیر کند. پس اوصیای پیامبر بعد از ایشان این مسئولیت را بر عهده دارند و توضیح دهنده آیات هستند. شیعه معتقد است که معلم قرآن امامان هستند و برای فهم قرآن باید به امامان مراجعه کرد.

نکته سوم: تفسیر نکته دوم.
خداوند در قرآن وعده هایی کرده و این وعده ها حق است چرا که «ان الله لا یخلف المیعاد» پس چرا برخی از این آیات اتفاق نیفتاده است؟ بعنوان مثال در سوره توبه آیه 33 می خوانیم:
هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون
اوست كه پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد، تا آن را بر همه ادیان پیروز گرداند، هر چند مشركان خوش نداشته باشند.
در زبان عربی اگر «ال» در اول چیزی بیاید، یعنی همه.« ناس» یعنی مردم، «الناس» یعنی همه مردم. «دین» اسم جنس است، «الدین» یعنی همه ادیان. حال سوال اینجاست که آیا پیامبر اکرم بر همه دین ها چیره شد؟ حداکثر بر یهودیان و مسیحیان حجاز چیره شدند و نه بر تمام ادیان. این آیه در حقیقت وعده الهی است و این وعده محقق نشدو خداوند وعده خود را خلف نمی کند. پس اشاره به زمان ظهور دارد. روایات اهل سنت و شیعه ذیل این آیه فراوان است.

یک مثال دیگر در سوره انبیا آیه 105 آمده است:
وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ
و همانا ما پس از تورات در زبور نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به میراث می برند.
تا کنون کدام صالحی وراثت زمین را گرفته؟ حتی در زمان خود پیامبر اسلام هم رخ نداده و در هیچ جای تاریخ نیامده که این اتفاق افتاده باشد. این مساله بجز در زمان حکومت امام عصر اتفاق نمی افتد. و این آیه هم وعده الهی است.

مثالی دیگر، در سوره نورآیه 55 می خوانیم:
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِكُونَ بِی شَیْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُون
خدا به كسانى از شما كه ایمان آورده و كارهاى شایسته انجام داده اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در زمین جانشین{دیگران} كند، همان گونه كه پیشینیان آنان را جانشین {دیگران} كرد، و قطعاً دینشان را كه براى آنان پسندیده به سودشان استوار و محكم نماید، و یقیناً ترس و بیمشان را تبدیل به امنیت كند، {تا جایى كه} فقط مرا بپرستند {و} هیچ چیزى را شریك من نگیرند. و آنان كه پس از این نعمت هاى ویژه ناسپاسى ورزند {در حقیقت} فاسق اند.
خدا وعده داده است. اما رخ نداده. اگر بخواهیم از این دست آیات را بیابیم، موارد زیادی یافت می شود.

نکته چهارم: تفاسیر اهل سنت از آیات قرآن به امام زمان (عج).
دانشمندان اهل سنت، راجع به مهدویت کتاب های زیاد نوشته اند. بعنوان مثال قندوزی حنفی متوفی 1298 ه ق رئیس سلسله ی نقشبندیه از عرفای اهل سنت ترکیه بوده است و الآن قبر او در ترکیه زیارت گاه اهل ست است. او بزرگترین دانشمند قرن 13 اهل سنت است و کتابی به نام ینابیع المودة دارد که در این کتاب 54 آیه از قرآن را که به امام مهدی علیه السلام مربوط است را با روایات ذیل آن که از رسول خدا رسیده ثبت کرده.
کتاب بعدی که هم بین شیعیان و هم اهل سنت بسیار معروف است عِقْدُ الدُّرَر سَلْمى شافعى است که خصوصیات حضرت را بسیار نقل کرده است.
کتاب بعدی المهدی فی القرآن نوشته آیت الله شیرازی (شیعه) است که از مدارک اهل سنت، متجاوز از 100 آیه را جمع آوری کرده اند که نشان می دهد اهل سنت نسبت به امام زمان اعتقاد دارند.

نکته پنجم: تفاسیر شیعیان از آیات قرآن به امام زمان (عج).
روایاتی که دانشمندان شیعی بیان کرده اند، چون از روایات ائمه هم استفاده کرده اند تعداد بیشتری از آیات را بیان کرده اند و این آیات را بیشتر از 300 آیه بیان کرده اند. کتاب معجم الامام المهدی در پنج جلد نوشته آقای علی کورانی (لبنانی ساکن قم)است. جلد پنجم درباره امام مهدی علیه السلام است و 264 آیه را با سند از کتب شیعی نقل کرده. برای مشاهده لیست تعدادی از این آیات این سایت را ببینید.

پس طی پنج نکته بالا ما ثابت کردیم که در قرآن آیاتی که مرتبط با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است بیان شده است.

ضرورت شناخت امام زمان علیه السلام

مهدویت مورد اتفاق همه مسلمانها است اعم از شیعه و سنی. همه به این نکته اعتقاد دارند که یک مصلح جهانی ظهور خواهد کرد. اما در کیفیت ظهور تفاوت هایی وجود دارد. غیر مسلمان ها -دیگر ادیان آسمانی- هم این اعتقاد را دارند ولی نه بنام مهدی. همه در انتظار یک موعود هستند. پس همه کسانی که به ادیان آسمانی اعتقاد دارند این موضوع را قبول دارند. اما در جزئیات با هم متفاوتند.

وجوب شناخت امام زمان عج
چرا باید به شناسایی چنین انسانی برویم؟ معرفت در دین سنگ بنا است. یعنی اگر معرفت نباشد، عمل و تلاش هیچ فایده ای ندارد. معصوم علیه السلام می فرماید: اول علم معرفته. معرفه الله متفق القول همه ی انسانها ست. اما بعد از خداوند شناختن پیامبر و دین او لازم است و بعد از آن معرفت اوصیا پیامبر شرط ایمان محسوب می شود. تعریف ایمان بر می گردد به اطاعت و تسلیم در برابر پیامبر و اوصیا او بر می گردد.

در قرآن سوره نسا آیه 65 می خوانیم: ایمان نیاورده اند تا اینکه ای پیامبر تو را مرجع خود قرار دهند:
فَلاَ وَرَبِّک لاَ یؤْمِنُونَ حَتَّىَ یحَکمُوک فِیمَا شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لاَ یجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیتَ وَیسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا
به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه تو را در اختلافات خود به داوری طلبند؛ و سپس در دل خود از داوری تو احساس ناراحتی نکنند، و کاملا تسلیم باشند.

همین قضیه برای امام هم هست. در قرآن : سوره بنی اسراییل آیه 71 می خوانیم:
یوْمَ نَدْعُو کلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِی کتَابَهُ بِیمِینِهِ فَأُوْلَـئِک یقْرَؤُونَ کتَابَهُمْ وَلاَ یظْلَمُونَ فَتِیلاً
[یاد کن] روزى را که هر گروهى از مردم را با پیشوایشان می خوانیم؛ پس کسانى که نامه اعمالشان را به دست راستشان دهند، پس آنان نامه خود را ]با شادى و خوشحالى] می خوانند و به اندازه رشته میان هسته خرما مورد ستم قرار نمی گیرند.

اما اگر چنانچه کسی بگوید قائل به امامت حضرت علی هستم اما نه سایرین، او در گمراهی است. او مانند یهودی است که در زمان حضرت عیسی به او ایمان نیاورده است. و یا مسیحی که به اسلام رو نمی آورد. اینان کافر هستند. اما کافر اهل کتاب هستند. آنها در قیامت پیروز نیستند و به آتش می روند مگر اینکه خداوند بواسطه همین اهل بیت آنها را نجات دهد.

در آیات اول سوره معارج داستان نضر بن حارث یا حارث فهری را می خوانیم که بعد از غدیر به خیمه پیامبر صلوات الله علیه رفت و گفت این چه کاری بود که کردی و پسر عمویت را جانشین خودت کردی؟ آیا این کار از طرف خدا بود؟ پیامبر فرمودند: آری این خواست خداست. او قبول نکرد و دعا کرد که اگر پیامبر راست می گویند سنگی از آسمان بیاید و او را بکشد. به محض اینکه پایش را از خیمه رسول الله بیرون گذاشت، همین شد:
سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ «1» لِّلْکافِرینَ لَیسَ لَهُ دَافِعٌ «2» مِّنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ «3»
درخواست کننده اى عذابى را که واقع شدنى است درخواست کرد«1»[عذابى که]ویژه کافران است، [و ] آن را بازدارنده اى نیست. «2» [این عذاب] از سوى خداى صاحب درجات است. «3»

لذا کسی که منکر امام زمان است کافر است باید گفت و نترسید.

اصول کافی ج 1 ص 371 ح 2:
الْحُسَینُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یحْیى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْفُضَیلِ بْنِ یسَارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَک وَ تَعَالَى یوْمَ نَدْعُوا کلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَقَالَ یا فُضَیلُ اعْرِفْ إِمَامَک فَإِنَّک إِذَا عَرَفْتَ إِمَامَک لَمْ یضُرَّک تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ یقُومَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ کانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ کانَ قَاعِداً فِی عَسْکرِهِ لَا بَلْ بِمَنْزِلَةِ مَنْ قَعَدَ تَحْتَ لِوَائِهِ قَالَ وَ قَالَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ بِمَنْزِلَةِ مَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلى الله علیه وآله)

از امام صادق در رابطه با این آیه سوال شد، ایشان فرمودند: اگر تو امام خود را بشناسی، تاخیر اینکه امام در این زمان زمام امور را بدست گیرد در تو خللی ایجاد نخواهد کرد. اگر کسی امامش ر ا شناخت و فوت کرد قبل از اینکه صاحب امر ظهور کند، او در عین حالی که از دنیا رفته اجر و پاداش و منزلت کسی را دارد که در لشگرگاه آن حضرت در زمان ظهور شرکت کرده. بلکه بالاتر از آن در تحت پرچم او قرار گرفته. بعضی از اصحاب امام صادق این قضیه را نقل کردند و اضافه کردند که بلکه مانند کسی که در زمان پیامبر جنگیده است و شهید شده است.


اصول کافی ج1 ص180 بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَیهِ حدیث 2:
الْحُسَینُ عَنْ مُعَلًّى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أُذَینَةَ قَالَ حَدَّثَنَا غَیرُ وَاحِدٍ عَنْ أَحَدِهِمَا (علیهما السلام) أَنَّهُ قَالَ لَا یکونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتَّى یعْرِفَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْأَئِمَّةَ کلَّهُمْ وَ إِمَامَ زَمَانِهِ وَ یرُدَّ إِلَیهِ وَ یسَلِّمَ لَهُ ثُمَّ قَالَ کیفَ یعْرِفُ الْآخِروَ هُوَ یجْهَلُ الْأَوَّلَ.
امام حسن علیه السلام می فرمایند بنده مومن نمی شود مگر اینکه معرفت خدا و رسول و امام زمان خود را داشته باشد و در مواردی که لازم دارد به سوی امام زمان برود و تسلیم او باشد. آن کسی که نسبت به امام اول جهل داشته باشد، چطور می خواهد امام زمان خود را بشناسد؟
همان منبع حدیث 5
الْحُسَینُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیوبَ عَنْ مُعَاوِیةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ ذَرِیحٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنِ الْأَئِمَّةِ بَعْدَ النَّبِی (صلى الله علیه وآله) فَقَالَ کانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) إِمَاماً ثُمَّ کانَ الْحَسَنُ (علیه السلام) إِمَاماً ثُمَّ کانَ الْحُسَینُ (علیه السلام) إِمَاماً ثُمَّ کانَ عَلِی بْنُالْحُسَینِ إِمَاماً ثُمَّ کانَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی إِمَاماً مَنْ أَنْکرَ ذَلِک کانَ کمَنْ أَنْکرَ مَعْرِفَةَ اللَّهِ تَبَارَک وَ تَعَالَى وَ مَعْرِفَةَ رَسُولِهِ (صلى الله علیه وآله) ثُمَّ قَالَ قُلْتُ ثُمَّ أَنْتَ جُعِلْتُ فِدَاک فَأَعَدْتُهَا عَلَیهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقَالَ لِی إِنِّی إِنَّمَا حَدَّثْتُک لِتَکونَ مِنْ شُهَدَاءِ اللَّهِ تَبَارَک وَ تَعَالَى فِی أَرْضِهِ.
امام صادق سوال کردم در مورد امامان بعد از پیامبر. فرمودند امام علی امام هستند، بعد امام حسن، بعد حسین و علی ابن حسین.... و آن کسی که آن را انکار کند، مثل آن است که خداوند را انکار کرده است. پرسیدم معرفت شما هم از همین سنخ است. فرمودن آری معرفت من همینطور است و بشارت باد بر تو که تو بر این شهادت می دهی.


اصول کافی ج 1 ص188 بَابُ فَرْضِ طَاعَةِ الْأَئِمَّةِ (علیهم السلام) حدیث 11:
عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِی عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ أَبِی سَلَمَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یقُولُ نَحْنُ الَّذِینَ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا لَا یسَعُ النَّاسَ إِلَّا مَعْرِفَتُنَا وَ لَا یعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِنَا مَنْ عَرَفَنَا کانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْکرَنَا کانَ کافِراً وَ مَنْ لَمْ یعْرِفْنَا وَ لَمْ ینْکرْنَا کانَ ضَالًّا حَتَّى یرْجِعَ إِلَى الْهُدَى الَّذِی افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیهِ مِنْ طَاعَتِنَا الْوَاجِبَةِ فَإِنْ یمُتْ عَلَى ضَلَالَتِهِ یفْعَلِ اللَّهُ بِهِ مَا یشَاءُ.
ما کسانی هستیم که خداوند اطاعت ما را واجب کرده و باید ما را اطاعت کنند و هیچ کسی عذرش پذیرفته نیست. آن کسی که ما را بشناسد مومن است و کسی که منکر شود کافر است و کسی که نه ما را تایید کند و نه تکذیب او گمراه است، مگر اینکه برگردد و راه صحیح را پیدا کند. اگر بر آن گمراهی از دنیا برود، خود می داند و خدای خود.

عَلِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یونُسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیلِ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ أَفْضَلِ مَا یتَقَرَّبُ بِهِ الْعِبَادُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ أَفْضَلُ مَا یتَقَرَّبُ بِهِ الْعِبَادُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَةُ اللَّهِ وَ طَاعَةُ رَسُولِهِ وَ طَاعَةُ أُولِی الْأَمْرِ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام) حُبُّنَا إِیمَانٌ وَ بُغْضُنَا کفْرٌ.
بالاترین عملی که بندگان بوسیله آن به خداوند نزدیک می شوند چیست؟ فرمود اطاعت خدا و رسول و اولی الامر است. حب ما ایمان است و بغض ما کفر است.
امام رضا علیه السلام در راه مرو از نیشابور عبور می کردند، در آن زمان 95% مردم ایران سنی بودند و شیعیان بسیار کم بودند و در شمال ایران زندگی می کردند. نوع این شیعیان هم اثنی عشری نبودند. بلکه شش امامی (اسماعیلی) بودند. وقتی امام به نیشابور رسیدند دانشمندان اهل سنت به خدمت امام رسیده و از ایشان خواستند تا کلامی را از رسول خدا نقل کنند. (قبول داشتند که او پسر رسول خداست و دانشمند است، اما بعنوان امام و جانشین پیامبر او را قبول نداشتند.) ایشان فرمودند:
لااله الا الله حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی.
لااله الا الله حصار و قلعه من است. هرکس که به این قلعه وارد شود از عذاب من در امان خواهد بود.
همه این مطلب را ثبت کردند و خوشحال شدند. امام هم به داخل کجاوه بازگشتند، اما امام سر خود را از کجاوه بیرون آوردند و فرمودند:
بشرطها و انامن شروطها.
داخل این قلعه شدن شرط هایی دارد و من از شرطهای آن هستم. (اگر کسی من را بعنوان حجت الهی قبول نداشته باشد پیروز و رستگار نیست.)