تولد امام مهدی علیه السلام

امام زمان در سحرگاه جمعه 15 شعبان 255هـ قبل از اذان صبح در سامرا در زمان معتمد به دنیا آمدند. معتمد بر اثر روایات زیادی که از زمان پیامبر نقل شده بود که امام زمان به دنیا می آیند و عدل و داد را گسترش می دهند، خیلی بازرس و جاسوس به خانه امام عسکری می فرستاد تا بررسی کنند ببیند خانمی حامله است یا نه؟ اهل سنت هم شباهت امام زمان را به دو پیامبر بزرگ الهی در این خصوص نقل کرده اند در شیعه هم روایات فراوانی داریم که فرعون و نمرود زمان حضرت موسی و حضرت ابراهیم علیهما السلام دنبال همین مساله بودند ولی به قدرت خدای متعال نتوانستند منظور خودشان را عملی کنند و این امکان را پیدا نکردند که فرزند را پیدا کنند.

دوران بارداری حضرت نرجس خاتون پنهان بودو بطوری که حضرت حکیمه خاتون روز قبل از تولد امام زمان امام عسکری را می بیند و ایشان می گویند که اینجا بمان که فردا حجت خدا متولد می شود و حضرت حکیمه خاتون می پرسند که مادرش کیست، می فرمایند نرجس خاتون. ایشان می روند و نرجس خاتون را می بینند که آثار حمل را ندارند، به امام عرض می کنند که ایشان که حامله نیست، امام می فرمایند عمه جان او بدنیا خواهد آمد بمان-از نظر پزشکی هم دیده شده که برخی از زنان علائم بارداری را ندارند و این مساله با علم پزشکی منافاتی ندارد- حکیمه خانم می فرمایند قبل از اذان صبح دیدم که نرجس خاتون بیدار شدند و نماز شب را خواندند ولی قبل از اذان یک حجابی بین من و ایشان واقع شد، فقط می دیدم که ایشان درد دارد، بعد از مدتی دیدم که ایشان با یک طفل ایستاده است که تمیز است پاک و مطهر و آثار زایده شدن در او نیست و در روایاتی آمده که امام مختوم (ختنه شده) به دنیا آمده. بعد امام عسکری می فرمایند که فرزندم را بیاورید. امام بر بدن او دستی می کشند و زبان خود را در کام ایشان می گذارند و بعد می فرمایند پسرم سخن بگو، امام مهدی شروع به صحبت می کنند وآیاتی از قرآن می خوانند، بر جدشان پیامبر اکرم و امیر المومنین سلام ودرود می فرستند ویک یک اجدادشان را نام می برند و بر آنها سلام می فرستند بعد بر پدر بزرگوارشان سلام می کنند وبرای خودشان از درگاه الهی طلب فرج و گشایش و سرعت ظهور می کنند.

حضرت حکیمه خاتون مشاهده می کنند که مرغانی از آسمان می آیند و حضرت را با خود به آسمان می برند و بعد از مدتی هم طفل را بر می گردانند. از امام عسکری می پرسد که این مرغان چیستند؟ امام می فرمایند که این فرشته الهی «روح القدس» است که اعظم فرشتگان الهی است همان فرشته ای است که در حقیقت موکل بر اهل بیت است همان فرشته ای که آداب را به پیامبر از کودکی آموخته است و بهمراه امامان معصوم بوده و بهمراه امام عصر و مونس آن حضرت هم خواهد بود.

در این زمان خلیفه عباسی جاسوسانی را در منزل امام داشته که مهمترین جاسوس معتمد، جعفر کذاب بوده است. که خود و خانوادش در منزل امام رفت و آمد داشتند تا در صورت مشاهده هرگونه آثار حملی اطلاع بدهند که ناکام می مانند تا مدتی حتی غلامان و کنیزان خاص هم اطلاعی از تولد امام نداشتند و بتدریج امام به آنانیکه مورد اطمینان بودند این اطلاع را می دادند که فرزندشان متولد شدند.
اهل سنت و بعضی روشنفکران سنی زده ایراد می گیرند که تولد امام زمان یک خبر واحد است. یعنی فقط توسط یک نفر گفته (حکیمه خاتون) شده است. ما در پاسخ می گوییم خبر تولد همیشه یک خبر واحد است تولد هر فردی را به استناد شهادت مادر و یا ماما می دهند.

در این زمینه و در مورد افرادی که امام را در کودکی مشاهده کرده اند می توانید به کتاب« تبصرة الولی فی من رای القائمَ المهدی» از سید هاشم بحرانی که آقای افتخارزاده به فارسی به نام «نشانی از خورشید» ترجمه کرده اند مراجعه کنید.

امام مهدی یک ازدواج ثبت شده نداشتند. حضرت کنیزانی داشتند که خرید آنها به حکم قرآن مثل ازدواج بوده است.(سوره نسا آیه 3: أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ) اما اگر عقد دائمی داشته باشند، شاهد تاریخی برای آن نداریم. اساساً معلوم نبود که همسر ایشان چه کسی است تا حکومت آن را از بین ببرد و فرزند امام متولد نشود.

شبه دیگری که در نزد اهل سنت مطرح است این است که تصور می کنند که امام زمان به دنیا نیامده و 40 سال مانده به قیام آن حضرت به دنیا می آیند« سیولد فی آخر الزمان»
علت آن هم روایتی از پیامبر است که آن حضرت وقتی ظهور می کند، صورت جوانی چهل ساله دارد.«شاب المنظر دون اربعین سنة» لذا این توهم برایشان پیش آمده است که حضرت هنوز متولد نشده اند.
پاسخ 1: مسلم تاریخ است که امام عسگری در سال 260 از دنیا رفته اند و زمین نمی تواند خالی از حجت باقی بماند. بنابرین بعد از شهادت امام عسگری از سال 260 هجری باید حجت خدا بر روی زمین باشد. با توجه به حدیث ثقلین«إنّى تَارِکٌ فِیکُمُ الثّقَلَیْنِ: کِتَابَ‏اللهِ وَ عِتْرَتِى أهْلَ‏بَیْتِى ما إنْ تَمَسّکْتُمْ بِهَما لَنْ‏تَضِلّوا أبَداً و إنّهُمَا یَرِدَا عَلَىّ الْحَوْض» ما اگر به این دوثقل چنگ بزنیم، هرگز و ابداً گمراه نمی شویم، پس باید این دو وجود داشته باشند یعنی این عبارت که فرموده شد و از زمان از دنیا رفتن رسول تا این زمان باید حجت خدا باشد. اهل سنت هن این را قبول دارند ولی این کلام رسول خدا را نادیده می گیرند، اما نمی توانند انکار کنند. (پس باید همواره یک امام در کنار قرآن باشد تا مردم گمراه نشوند)

پاسخ 2: خلیفه چهارم اهل تسنن!!!! امیر المومنین علیه السلام در نهج البلاغه حکمت 147 می فرمایند:
اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ(برپاکننده دین خدا و محور هدایت الاهی) لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً(پنهان) لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ وَ کَمْ ذَا وَ أَیْنَ أُولَئِکَ , أُولَئِکَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً یَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَیِّنَاتِهِ حَتَّى
قسم به خدا که اینطور است که خالی نمی ماند زمین از قیام کننده ای برای خدا که او حجت خداست وخدایا اینچنین است که زمین از برپا کننده دین تو که حجت توست خالی نمی ماند، چه آن حجت رسول خدا باشد و یا چه آن حجت الهی ترسان و پنهان باشد. برای آنکه آن نشانه هایی(آیات و احکام وظایف و نکات) که حجت های الهی قبلی آورده اند باطل نشود.چه کمند آنها کجا هستند آنها؟ چقدر تعداد آنها کم است و چقدر نزد خدا اینها گرانمایه و بلند مرتبه هستند و خدا بوسیله آنها حجت ها و بینات خود را حفظ می کند. آنها زنده می مانند تا آن ودیعه هایی را که در دست دارند به امام بعدی بدهند و به او بسپارند. (پنهان و ترسان اشاره به امام مهدی دارد، چون فقط ایشان ترسان و پنهان بودند. بقیه امامان خائف بودند، اما پنهان نبودند.)
پاسخ 3: سومین نشانه که با استفاده از آن بیان پیامبر را به نقل از منابع اهل سنت بیان می کنیم: (بیش از 15 حدیث)
صحیح البخاری در جز چهارم در کتاب الأحکام فی باب جعله قبل باب إخراج الخصوم، و أهل الریب من البیوت بعد المعرفة (صفحة 175 چاپ مصر سال 1355 هجری قمری) این روایت را آورده است:
حدَّثنی محمد بن المثنى حدثنا غندر حدثنا شعبة عن عبد الملک سمعت جابر بن سمرة قال: سمعت النبی (ص) یقول: " یکون اثنا عشر أمیراً فقال کلمة لم أسمعها فقال أبى: انه یقول: «کلهم من قریش»
جابربن ثمره شنیدم پیامبر اینگونه فرمودند: ایشان راجع به جانشینانشان صحبت می کنند که 12 امیرند. او عقب نشسته بود و به پدرش که جلوی او بود گفت نشنیدم چه گفتند، پدرش گفت می فرمایند همه از قریش هستند.
در روایات دیگر همین بیان با کمی تفصیل نقل شده است.
همین روایت در (صحیح مسلم صفحة 191 الجزء 2 ق 1 طبعة مصر سنة 1348 هجری) بدین شکل نقل شده است:
ان هذا الأمر لا ینقضی حتى یمضى فیهم اثنا عشر خلیفة ثم تکلم بکلام خفی علیَّ فقلت لأبی: ما قال ؟ قال: کلهم من قریش.
حدیثی نقل شده است از پیامبر به نام حدیث سلمان که مورد تایید سنی ها هم هست(میرسید علی همدانی از دانشمندان اهل سنت در کتاب موده القربی این حدیث را نقل کرده است): پیامبر امام حسین را بر روی ران پای خود نشانده بودند ایشان را می بوسیدند و لبان آن حضرت را می مکیدند و می فرمودند تو فرزند، امام هستی، برادر امام و خود امام هستی و پدر 9 امام که آخرین آنها مهدی است.

در کتاب کفایة الأثرفی النصوص على الأئمة الاثنی عشر (محمد بن خزاز قمی در اوایل غیبت کبری قرن4)، روایات رسول خدا برای ائمه را بیان کرده بر اساس راوی که اصحاب رسول الله هستند تقسیم بندی شده است.
در ص 54 باب ما جاء عن جابر بن عبد الله الأنصاری عن رسول الله ص فی النصوص على الأئمة الاثنی عشر ع این حدیث آمده است:
جابر بن عبد الله الأنصاری یقول لما أنزل الله تبارک و تعالى على نبیه ص یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ قلت یا رسول الله قد عرفنا الله و رسوله فمن أولو الأمر منکم الذین قرن الله طاعتهم بطاعتک فقال ع خلفائی و أئمة المسلمین بعدی أولهم علی بن أبی طالب ثم الحسن ثم الحسین ثم علی بن الحسین ثم محمد بن علی المعروف بالتوراة بالباقر و ستدرکه یا جابر فإذا لقیته فاقرأه منی السلام ثم الصادق جعفر بن محمد ثم موسى بن جعفر ثم علی بن موسى ثم محمد بن علی ثم علی بن محمد ثم الحسن بن علی ثم سمی و کنی حجة الله فی أرضه و نفسه فی عباده ابن الحسن بن علی ذلک الذی یفتح الله تعالى ذکره على یده مشارق الأرض و مغاربها ذلک الذی یغیب عن شیعته أولیائه غیبة لا یثبت فیها على القول بإمامته إلا من امتحن الله قلبه للإیمان قال جابر فقلت یا رسول الله فهل لشیعته الانتفاع به فقال ع و الذی بعثنی بالنبوة إنهم لیستضیئون بنوره و ینتفعون بولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس إن سترها سحاب یا جابر هذا من مکنون سر الله و مخزون علم الله فاکتمه إلا عن أهله
هنگامی که این آیه بر پیامبر نازل شد (نسا 59: اى اهل ایمان! از خدا اطاعت کنید و]نیز[از پیامبر و صاحبان امر خودتان] که امامان از اهل بیت اند و چون پیامبر داراى مقام عصمت می باشند[ اطاعت کنید. و اگر درباره چیزى ] از احکام و امور مادى و معنوى و حکومت و جانشینى پس از پیامبر [نزاع داشتید ، آن را] براى فیصله یافتنش [اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید ، به خدا و پیامبر ارجاع دهید این] ارجاع دادن[ براى شما بهتر واز نظر عاقبت نیکوتر است.) پرسیده شد ای رسول خدا ما فهمیدیم که در واقع خدا کیست، رسول خدا کیست اما متوجه نشدیم که اولی الامر کیست که خدا اشاره کرده از ماست و طاعتش را با شما قرین داشته. پیامبر فرمودند: خلفای من و امامان مسلمانان بعد از من. اولین آنها علی ابن ابی طالب است، سپس حسن، سپس حسین، سپس علی بن حسین، سپس محمد بن علی که در تورات نام او به باقر معروف شده است و تو او را می بینی جابر آن هنگام که او را دیدی ای جابر سلام من را به او برسان، سپس صادق جعفربن محمد، سپس موسی بن جعفر، سپس علی بن موسی، سپس محمد بن علی، سپس علی بن محمد. سپس حسن بن علی، سپس آنکه اسمش هم اسم من است و کنیه اش هم کنیه من است، حجت خدا است بر روی زمین و اوحاکم است از جانب خدا بر بندگانش فرزند حسن بن علی بن هادی است. او آن کسی است که خدا به دست او شرق و غرب زمین را فتح خواهد کرد و او کسی است که از شیعیانش غائب خواهد شد. در آن غیبت ثابت نمی مانند کسی بر او مگر آن کسی که قلبش را به ایمان امتحان کرده باشد. پرسیدم آیا شیعه می تواند از او بهره بگیرد؟ فرمودند، بله مانند بهره بردن کسی که از خورشید پشت ابر بهره می برد. به خدا این سخن از اسرارپنهان الهی است با کسی از آن نگو مگر که اهلش باشد.
در روایت دیگری از امام عسگری در همین زمینه سوال شده و ایشان فرموده اند: دو کس در امان خواهد بود در این دوران، یکی کسی که برای ظهور حضرت زیاد دعا می کند این فرد از فتنه های زمانه در امان خواهد بود ودوم کسی که وظایف عبادی نسبت به وجود مقدس آن حضرت انجام می دهد ترک محرمات می کند و سعی می کند پیوند خودش را با آن حضرت برقرار کند و ربط و رباط خودش را با آن حضرت حفظ کند.

در کتاب کفایة الاثر فی النصوص على الأئمة الاثنی عشر ص 71 باب ما جاء عن أنس بن مالک عن النبی ص سعد بن الحجاج اینگونه می خوانیم:
آخر روایت......و أخرج من أصلابکما الذریة الطاهرة و الأئمة المعصومین خزان علمی فلولاکم ما خلقت الدنیا و لا الآخرة و لا الجنة و لا النار یا محمد أ تحب أن تراهم قلت نعم یا رب فنودیت یا محمد ارفع رأسک فرفعت رأسی فإذا أنا بأنوار علی و الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و علی بن موسى و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الحجة یتلألأ من بینهم کأنه کوکب دری
ای پیامبر می خواهی که آنها را ببینی؟ گفتم بله، خداوند فرمود که سرت را بلند کن و من بلند کردم و دیدم انوار مقدسه ی علی و حسن و حسین و... و حجت را که مانند ستاره ای در بین آنها روشن بود.
دسته دیگر روایات و بیاناتی هستند که در آنها شیعیانی که خدمت امام عسگری رسیده اند، حجت خدا را درآغوش پدر مشاهده کرده اند وحضرت ایشان را به آنها معرفی کرده اند که این حجت بعد از من است او را بشناسید و از او اطاعت کنید.

کتاب کمال الدین ص 434 ح 16
حدثنا أبو العباس أحمد بن الحسین بن عبد الله بن مهران الابی الازدی العروضی بمرو قال: حدثنا أحمد بن الحسن بن إسحاق القمی قال: لما ولد کتاب فإذا فیه مکتوب بخط یده علیه السلام الذی کان ترد به التوقیعات علیه، وفیه " ولدلنا مولود فلیکن عندک مستورا وعن جمیع الناس مکتوما، فإنا لم نظهر علیه إلا الاقرب لقرابته والولی لولایته أحببنا إعلامک لیسرک الله به، مثل ما سرنا به، والسلام
نامه ای که امام عسکری به احمدبن اسحاق نوشته اند: مولودی برای ما به دنیا آمد، این را مخفی نگه دار از همه مردم کتمان کن که ما این را بر کسی ظاهر نکردیم مگر بر نزدیکانمان (مانند حکیمه خاتون) به خاطر بستگیش و دوستانمان بر اساس دوستیشان.و ما دوست داشتیم که این را به تو اعلام کنیم تا خداوند تو را خوشنود کند همانطور که ما را خوشنود کرد و السلام.
کتاب کمال الدین ص 435 ح 1
حدثنا علی بن الحسن بن الفرج المؤذن رضی الله عنه قال: حدثنا محمد ابن الحسن الکرخی قال: سمعت أبا هارون رجلا من أصحابنا یقول: رأیت صاحب الزمان علیه السلام ووجهه یضئ کأنه القمر لیلة البدر، ورأیت على سرته شعرا یجری کالخط، وکشفت الثوب عنه فوجدته مختونا، فسألت أبا محمد علیه السلام عن ذلک فقال: هکذا ولد، وهکذا ولدنا، ولکنا سنمر الموسى علیه لاصابة السنة.
...از ابا هارون: من صاحب الزمان را دیدم در بغل پدرش، چنین بود و چنان.
در یکی از این دیدار ها که 40 نفر بودند،که دو نایب بزرگوار امام هم در آن جمع حضور داشتند، امام عسکری کودک را می آورند و او را معرفی می کنند و می گویند که این حجت بعد از من است. روایات مربوط به آن را از کتاب کمال الدین ص 435 ح 2 پی می گیریم:
حدثنا محمد بن علی ما جیلویه رضی الله عنه قال: حدثنا محمد بن یحیى العطار قال: حدثنی جعفر بن محمد بن مالک الفزاری قال: حدثنی معاویة بن حکیم، ومحمد ابن أیوب بن نوح: ومحمد بن عثمان العمری رضی الله عنه قالوا: عرض علینا أبو محمد الحسن بن علی علیهما السلام ونحن فی منزله وکنا أربعین رجلا فقال: هذا إمامکم من بعدی، وخلیفتی علیکم، أطیعوه ولا تتفرقوا من بعدی فی أدیانکم فتهلکوا، أما إنکم لا ترونه بعد یومکم هذا، قالوا: فخرجنا من عنده فما مضت إلا أیام قلائل حتى مضی أبو محمد علیه السلام
امام عسکری امام عصر را به ما عرضه کرد.و ما هم در منزل امام بودیم و 40 نفر بودیم. حضرت چنین گفتند: این امام شما است بعد از من، از او اطاعت کنید و متفرق نشوید بعد از من در دینتان که هلاک خواهید شد و آنها بعد از آن روز دیگر حضرت را نبینند. چند روزی بیشتر نگذشت که امام عسکری از دنیا رفتند و امام عصر غیبت صغری را آغاز کردند.
یک روایت مهم از کتاب بحارالأنوار ج: 52 ص: 51ح 35- که معروف است به حدیث الْمُقَصِّرَةِ کَامِلَ بْنَ إِبْرَاهِیمَ. او از شیعیان مدینه و وکیل امام عسکری است. شیعیان مدینه در زمینه هایی با هم اختلاف داشتند، او را می فرستند تا به خدمت امام برسد و از ایشان کسب تکلیف کند. و جواب شیعیان مدینه را بگیرد:
جعفر بن محمد بن مالک، عن محمد بن عبد الله بن جعفر، عن محمد بن أحمد الانصاری قال: وجه قوم من المفوضة والمقصرة کامل بن إبراهیم المدنی إلى أبی محمد علیه السلام قال کامل: فقلت فی نفسی أسأله لا یدخل الجنة إلا من عرف معرفتی وقال بمقالتی، قال: فلما دخلت على سیدی أبی محمد علیه السلام نظرت إلى ثیاب بیاض ناعمة علیه فقلت فی نفسی: ولی الله وحجته یلبس الناعم من الثیاب، ویأمرنا نحن بمواساة الاخوان، وینهانا عن لبس مثله. فقال متبسما: یا کامل وحسر (عن) ذراعیه، فإذا مسح أسود خشن على جلده فقال: هذا لله وهذا لکم، فسلمت وجلست إلى باب علیه ستر مرخى، فجاءت الریح فکشفت طرفه فإذا أنا بفتى کأنه فلقة قمر من أبناء أربع سنین أو مثلها. فقال لی یا کامل بن إبراهیم، فاقشعررت من ذلک والهمت أن قلت: لبیک یا سیدی فقال: جئت إلى ولی الله وحجته وبابه تسأله هل یدخل الجنة إلا من عرف معرفتک وقال بمقالتک ؟ فقلت: إی والله، قال: إذن والله یقل داخلها والله إنه لیدخلها قوم یقال لهم الحقیة قلت: یا سیدی ومن هم ؟ قال: قوم من حبهم لعلی یحلفون بحقه ولا یدرون ما حقه وفضله. ثم سکت علیه السلام عنی ساعة ثم قال: وجئت تسأله عن مقالة المفوضة کذبوا بل قلوبنا أوعیة لمشیة الله، فإذا شاء شئنا، والله یقول: " وما تشاؤن إلا أن یشاء الله ". ثم رجع الستر إلى حالته فلم أستطع کشفه فنظر إلی أبو محمد علیه السلام متبسما فقال: یا کامل ما جلوسک وقد أنبأک بحاجتک الحجة من بعدی فقمت وخرجت ولم اعاینه بعد ذلک قال أبو نعیم: فلقیت کاملا فسألته عن هذا الحدیث فحدثنی به. غط: أحمد بن علی الرازی، عن محمد بن علی، عن علی بن عبد الله بن عائذ، عن الحسن بن وجنا قال: سمعت أبا نعیم محمد بن أحمد الانصاری وذکر مثله. دلائل الامامة للطبری: عن محمد بن هارون التلعکبری، عن أبیه عن محمد بن همام، عن جعفر بن محمد مثله. بیان: یحتمل أن یکون المراد بالحقیة المستضعفین من المخالفین أو من الشیعة أو الاعم وسیأتی تحقیق القول فی ذلک فی کتاب الایمان والکفر.

او می گوید به منزل امام عسکری وارد شدم و خدمت آن حضرت نشستم، مشاهده کردم که یک پرده ای کنار رفت و گهواره ای دیدم، صدایی بلند شد که ای کامل تو از مدینه آمده ای و این سوال را داری و جوابش این است. او می گوید پسر بچه ای را دیدم که حدود 4 سال داشت، او را دیدم و جواب را از او شنیدم: آن کودک مرا صدا زد و گفت ای کامل نزد حجت خدا آمده ای که از او بپرسی آیا در بهشت وارد می شود مگر کسی که تو را بشناسد و به آنچه که تو می گویی گویا باشد جواب می دهد بله به خدا قسم همینطور است. امام می فرمایند: به خدا قسم گروهی داخل بهشت می شوند، و آنها کم هستند. که آنان َحقیه نامیده می شوند. پرسیدم َحقیه کیانند ؟ امام پاسخ دادند که کسانی هستندکه قسم می خورند به حق علی در حالی که حتی حق و حضرت علی را نمی شناسند ولی به خاطر محبتی که به آن حضرت دارند به نام او قسم می خورند. سپس مدتی ساکت شدند و سپس امام می فرمایند آمده ای تا از ولی خدا در باره مفوضه سوال کنی (اینان اعتقاد دارند خداباز نشست شده و امور را به دست مردم سپرده است- همان قول یهود-) به خدا قسم اینها دروغ گفته اند قلبهای ما به... خواست خداست وقتی خدا می خواهد ما می خواهیم ما چیزی نمی خواهیم مگر خدا بخواهد و ما فقط آنچه را که رضای خداست می خواهیم. خدا می فرماید، نمی خواهند غیر از آنجه را که خدا می خواهد. سپس پرده افتاد و نتوانستم نگاه کنم و آن فرزند را ببینم سپس امام عسگری با لبخند به من نگریستند و فرمودند جلسه امروز چطور بود؟ حجت بعد از من بود کسی که تو را از حاجتت مطلع کرد...... و دیگر بعد از او حضرت را ندیدم. یک فرد به نام ابو نعیم هم می گوید کامل را دیدم و او این داستان را برای من بیان کرد.
در حدیث دیگری در بحارالأنوار ج: 52 ص: 51ح 36 اینگونه آمده است:
محمد بن یعقوب، عن أحمد بن النضر، عن القنبری من ولد قنبر الکبیر مولى أبی الحسن الرضا علیه السلام قال: جرى حدیث جعفر فشتمه فقلت: فلیس غیره فهل رأیته ؟ قال: لم أره ولکن رآه غیری، قلت: ومن رآه قال: رآه جعفر مرتین وله حدیث: وحدث عن رشیق صاحب المادرای قال: بعث إلینا المعتضد ونحن ثلاثة نفر فأمرنا أن یرکب کل واحد منا فرسا ویجنب آخر ونخرج مخففین لا یکون معنا قلیل ولا کثیر إلا على السرج مصلى وقال لنا: الحقوا بسامرة ووصف لنا محلة ودارا وقال: إذا أتیتموها تجدوا على الباب خادما أسود، فاکبسوا الدار ومن رأیتم فیها فائتونی برأسه. فوافینا سامرة فوجدنا الامر کما وصفه وفی الدهلیز خادم أسود وفی یده تکة ینسجها فسألناه عن الدار ومن فیها، فقال: صاحبها فو الله ما التفت إلینا وقل اکتراثه بنا فکبسنا الدار کما أمرنا، فوجدنا دارا سریة، ومقابل الدار ستر ما نظرت قط إلى أنبل منه، کأن الایدی رفعت عنه فی ذلک الوقت، ولم یکن فی الدار أحد. فرفعنا الستر فإذا بیت کبیر کأن بحرا فیه وفی أقصى البیت حصیر قد علمنا أنه على الماء، وفوقه رجل من أحسن الناس هیئة قائم یصلی، فلم یلتفت إلینا ولا إلى شئ من أسبابنا، فسبق أحمد بن عبد الله لیتخطى البیت فغرق فی الماء، ومازال یضطرب حتى مددت یدی إلیه فخلصته وأخرجته وغشی علیه، وبقی ساعة، وعاد صاحبی الثانی إلى فعل ذلک الفعل فناله مثل ذلک وبقیت مبهوتا. فقلت لصاحب البیت: المعذرة إلى الله وإلیک، فوالله ما علمت کیف الخبر ولا إلى من أجیئ وأنا تائب إلى الله فما التفت إلى شئ مما قلنا، وما انفتل عما کان فیه، فهالنا ذلک وانصرفنا عنه، وقد کان المعتضد ینتظرنا وقد تقدم إلى الحجاب إذا وافیناه أن ندخل علیه فی أی وقت کان. فوافیناه فی بعض اللیل فأدخلنا علیه فسألنا عن الخبر فحکینا له ما رأینا فقال: ویحکم لقیکم أحد قبلی وجرى منکم إلى أحد سبب أو قول ؟ قلنا: لا فقال: أنا نفی من جدی وحلف بأشد أیمان له أنه رجل إن بلغه هذا الخبر لیضربن أعناقنا فما جسرنا أن نحدث به إلا بعد موته.
معتزل عباسی سه نفر را به سامرا در محل زندگی امام هادی می فرستد، می گوید هر فردی (مردی) را دیدید بکشید. آن سه نفر می روند. بجز یک نفر بقیه به درک واصل می شوند. آن یک نفر می گوید: وقتی به آنجا رسیدیم، یک خادم سیاهی را دیدیم و رفتیم داخل و از او پرسیدیم صاحب این خانه کجاست؟ بعد رفتیم تا رسیدیم به یک محلی در این خانه دیدیم پرده ای است. پرده را کنار زدیم و دیدیم در آن آب است. در دور دست مردی ایستاده و زیر اندازی انداخته و روی آن ایستاده و نماز می خواند و اصلاً به ما توجهی نمی کند و زیر اندازش روی آب است. یکی از ما احمدبن عبدالله بود، رفت تا به او برسد، همین که وارد آب شد، غرق شد. ما دست او را گرفتیم بیرون کشیدیم، اما مرده بود، دومین نفر هم همینطور. من از آن فردی که آنجا بود، معذرت خواهی کردم و به درگاه خدا توبه کردم و توبه کنان از آنجا بیرون آمدم و برگشتم. رفتم و این خبر را به معتضد رساندم.
نتیجه:
امام زمان زنده هستند بعد از شهادت امام عسگری به امامت رسیدند و شیعیان را رهبری کردند وکلایی داشتند که آن وکلا از طریق امام زمان علیه السلام رهبران شیعه بودند لذا این با آن افکاری که عده ای دارند که امام غایب ساخته ذهن شیعه بعد از شهادت امام عسگری است نمی خواند.

0 کامنت:

» نظر شما؟