غیبت امام زمان علیه السلام (قسمت پنجم)

حکمت های غیبت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) (قسمت اول)
نکته اول: علت اصلی پوشیده است.
در رابطه با علت و حکمت اصلی غیبت امام ما چیزی نمی دانیم. حکمت،اصلی آن از ما پوشیـده است. به ما نگفته اند و تاحضرت ظهور نکند روشن نخواهد شد که غیبت برای چه صورت گرفته. همانطور که علت را نمی دانیم، به تبع آن رمز ظهور حضرت را هم نمی دانیم و نمی دانیم که چگونه تقدیر می شود. غیر از خدا حتی خود حضرت هم از زمان آن مطلع نیستند. ما اعتقاد داریم که این امر یک امر حکیمانه است، اما علت اصلی پوشیده است. هرچیز دیکر که می گوییم، از قبیل خطر جانی امام زمان و یا بی لیاقتی مردم، از سایر حکمت ها و فواید غیبت است.
در این زمینه به روایتی از بحار الانوار جلد 52، صفحه 92، باب 20 عله الغیبه و کیفیه انتفاع، حدیث 7 که به نقل از کتاب احتجاج -که توقیع های حضرت در آن ثبت است- آمده است، توجه کنید:
الْکُلَیْنِیُّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ یَعْقُوبَ أَنَّهُ وَرَدَ عَلَیْهِ مِنَ النَّاحِیَةِ الْمُقَدَّسَةِ عَلَى یَدِ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَیْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ مِنْ آبَائِی إِلَّا وَقَعَتْ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّی أَخْرُجُ حِینَ أَخْرُجُ وَ لَا بَیْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِیتِ فِی عُنُقِی وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِی فِی غَیْبَتِی فَکَالِانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَیَّبَهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ وَ إِنِّی لَأَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ کَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ فَأَغْلِقُوا أَبْوَابَ السُّؤَالِ عَمَّا لَا یَعْنِیکُمْ وَ لَا تَتَکَلَّفُوا عَلَى مَا قَدْ کُفِیتُمْ وَ أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُمْ وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا إِسْحَاقَ بْنَ یَعْقُوبَ وَ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏
علت وقوع علت را می توانید از این آیه درس بگیرید: ای کسانی که ایمان آورده اید، نپرسید از چیزهایی که اگر بدانید برای شما خوشایند نیست. براستی که هیچ یک از پدران من نبوده مگر اینکه بر گردنش بیعت پادشاه ستمگر زمانش بوده و من هنگامی که خارج شوم، بیعت هیچ کدام از پادشاهاهن بر گردنم نیست و طریقه منتفع شدن از امام عصردر دوران غیبت مانند استفاده از خورشید است هنگامی که ابرها آنها را پوشانده است و من امان هستم برای اهل زمین همانگونه که ستاره گان امان اهل آسمان هستند. از آنچه مربوط به شما نیست سوال نکنید و به گردن نگیرید سختی آن چیز هایی را که دیگران برای شما به گردن گرفته اند. بجای این حرف ها هم برای گشایش فرج بسیار دعا کنید. در این دعا کردن بسیار، برای شما هم گشایشی رخ خواهد داد و سلام بر تو ای اسحاق بن یعقوب.

در روایت درگیری در بحار الأنوار - العلامة المجلسی جلد 25صفحه 91 حدیث 2 اینگونه آمده است:
سمعت الصادق جعفر بن محمد علیهما السلام یقول: إن لصاحب هذا الامر غیبة لابد منها یرتاب فیها کل مبطل، فقلت له: ولم جعلت فداک ؟ قال: لامر لم یؤذن لنا فی کشفه لکم
از امام صادق شنیده شد که فرمودند یک غیبتی برای امام است که چاره ای نیست و انسانهای مبطل به شک می افتند. گفتم چرا جانم فدایت؟ فرمودند: بخاطر علتی که به ما اهل بیت اجازه داده نشده است که آن را برایتان آشکار کنیم.

غیبت امام زمان علیه السلام (قسمت چهارم)

نایبان عام حضرت (مراجع تقلید)
تفاوت های نواب عام و خاص در جلسات قبلی مطرح شد. در اینجا توضیحات بیشتری در رابطه با نواب عام و یا مراجع تقلید را بیان می کنیم. در کتاب وسائل‏الشیعة ج: 27 ص: 131 – ح 33401 حدیثی آمده است که در آن شرایط مراجع را بیان کرده اند. این حدیث از احتجاج طبرسی از امام عسکری علیه السلام از قول امام صادق علیه السلام نقل شده است. فردی از امام صادق علیه السلام پرسید: چه فرقی بین یهودیان و مسلمانان است؟ یهودیان پیرو کتاب موسی و علمای خود بودند، شیعیان هم همینطورند.
حضرت می فرمایند شباهت در تقلید همین است، اما تفاوت این است که یهودیان یقین داشتند که علمای یهودی دروغ می گویند و حرف حضرت موسی علیه السلام را نمی زنند و آن را هرگونه که می خواهند تغییر می دهند، اما علمای شیعه راستگویند و لذا شیعیان در تقلیدشان خطایی صورت نمی دهند، امام در ادامه می فرمایند:
فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا کُلَّهُمْ فَإِنَّ مَنْ رَکِبَ مِنَ الْقَبَائِحِ وَ الْفَوَاحِشِ مَرَاکِبَ عُلَمَاءِ الْعَامَّةِ فَلَا تَقْبَلُوا مِنْهُمْ عَنَّا شَیْئاً
آن کسانی که از فقهای شیعه هستند، مواظب نفس خود هستند. وجه همت آنها حفظ دین است و نه چیز های دیگر. بدنبال جاه و مقام نیستند. با هوای نفس مخالفت می کنند. مطیع امر امام حی و ائمه دیگر هستند. اگر این چهار خصوصیت در کسی جمع شد، بر عامه مردم که فقیه نیستند واجب است که از او تقلید کنند. این خصوصیاتی که گفتیم بجز در برخی از فقهای شیعه جمع نیست. نه اینکه در همه ی فقهایی که خود را مرجع می دانند. آن عالم و فقیهی که در علوم دین و فقاهت خود به دنبال خطا های عالمان سنی است را نپذیرید. احادیثی را هم که از ما گفت نپذیرید. (یعنی خالصاً باید شیعی باشند.)
برای اثبات وجود نواب عام از آیه 18 در سوره سبا کمک می گیریم. در این آیه خداوند متعال می فرمایند:
وَجَعَلْنَا بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ الْقُرَى الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیهَا لَیَالِیَ وَأَیَّامًا آمِنِینَ
ترجمه آیه: و میان آنها و شهرهایى که در آن ها برکت نهادیم ، آبادى هاى به هم پیوسته و نمایان قرار دادیم، و سیر و سفر را در [میان] آنان متناسب و به اندازه مقرّر داشتیم، [و گفتیم] شب ها و روزها با امنیت در آنها مسافرت کنید.
اگر در معنی آیه تفکر کنیم، می یابیم که: خداوند می فرمایند: «ما قرار دادیم (خدا) بین این گروه (هُم) و گروه 2 (قری مبارکه) گروه 3 (قری ظاهره) را. و تقدیر کردیم در بین این مسیر بین گروه یک و دو حرکت کنید، شب بروید و روز بروید در امن و امان هستید. برای روشن شدن هریک از این گروه ها، به مطالعه در روایات ذیل این آیه می پردازیم:

وسائل‏الشیعة ج: 27 صفحه: 152 ‏حدیث 33462:
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ قَالَ لِلْحَسَنِ الْبَصْرِیِّ نَحْنُ الْقُرَى الَّتِی بَارَکَ اللَّهُ فِیهَا وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَنْ أَقَرَّ بِفَضْلِنَا حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ أَنْ یَأْتُونَا فَقَالَ وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَى الَّتِی بارَکْنا فِیها ظاهِرَةً وَ الْقُرَى الظَّاهِرَةُ الرُّسُلُ وَ النَّقَلَةُ عَنَّا إِلَى شِیعَتِنَا وَ (فُقَهَاءُ) شِیعَتِنَا إِلَى شِیعَتِنَا وَ قَوْلُهُ تعالی: «وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْر» َ فَالسَّیْرُ مَثَلٌ لِلْعِلْمِ یَسِیرُ بِهِ لَیَالِیَ وَ أَیَّاماً مَثَلًا لِمَا یَسِیرُ بِهِ مِنَ الْعِلْمِ فِی اللَّیَالِی وَ الْأَیَّامِ عَنَّا إِلَیْهِمْ فِی الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الْفَرَائِضِ آمِنِینَ فِیهَا إِذَا أَخَذُوا (عَنْ مَعْدِنِهَا)
از امام باقر ع در حدیثی به حسن بصری (که صوفی مسلک بوده) فرمودند: آن قرای مبارکه ما آل محمد صل الله علیه و آله هستیم، و این آیه خطاب به کسانی است که اقرار دارند به فضیلت ما و در این آیه امر کرده که بیایند پیش ما و گفته است: قراردادیم بین آنها و بین آن قریه هایی که مبارک داشتیم، قری ظاهره را. و آن قری ظاهره، فرستادگان و راویان روایات معصومین برای شیعیان ما هستند و فقیهانی که از شیعیان ما هستند و برای شیعیان ما علوم را بیان (نقل) می کنند. و فرموده خداوند: طی کنید این مسیر را، آن طی کردن مسیر، طلب علم است در شب و روز. علم چیزی است که شما می توانید شبانه روز به دنبال آن باشید. از حلال و حرام و واجبات دین و شیعیان ما اگر علوم را از مخزنش (که اهل بیت هستند) بگیرند، در امن هستند.
در روایت دیگری در کتاب وسائل‏الشیعة جلد: 27 صفحه: 152 ‏حدیث 33463 و همچنین در کتاب شریف بحارالأنوار جلد: 51 صفحه: 344 باب 16، این حدیث آمده است:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَالِحٍ الْهَمْدَانِیِّ قَالَ کَتَبْتُ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ ع إِنَّ أَهْلَ بَیْتِی یُقَرِّعُونِی بِالْحَدِیثِ الَّذِی رُوِیَ عَنْ آبَائِکَ ع أَنَّهُمْ قَالُوا خُدَّامُنَا وَ قُوَّامُنَا شِرَارُ خَلْقِ اللَّهِ فَکَتَبَ وَیْحَکُمْ مَا تَقْرَءُونَ مَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَى الَّتِی بارَکْنا فِیها قُرىً ظاهِرَةً فَنَحْنُ وَ اللَّهِ الْقُرَى الَّتِی بَارَکَ فِیهَا وَ أَنْتُمُ الْقُرَى الظَّاهِرَةُ آمِنِینَ‏
محمدبن صالح همدانی که از شیعیان صاحب الزمان بوده، می گوید من نامه ای نوشتم به صاحب الزمان: خانواده من که می دانند من از دوستاران شما هستم، حدیثی را برای من می گویند: خدمتگزاران و دوستان اهل بیت بدترین خلق خدایند. حضرت جواب کتبی دادند: وای بحال شما. نخواندید این آیه قرآن را؟ (آیه 18 آیه سبا) وجعلنا من بینهم.... که خداوند قرای ظاهره ای قرار داده بین مردم (هم: گروه1) و قرای مبارکه. به خدا سوگند که ما قرای مبارکه ما هستیم و شما (عالم دین) که ایمان آورده اید شیعه امیرالمومنین و خیر بندگان هستید، قرای ظاهره اید.
ممکن است کسی بگوید که از چرا برای اشاره به گروهی خداوند به شهر اشاره کرده است و آیا چنین سابقه ای قبلاً بوده و یا منحصر به این موضوع است؟ در داستان حسن بصری گفته بوده منظور از این آیه مبارک و قریه ظاهره مکه و مدینه است در بحارالأنوار ج: 24 ص: 235 ح 4 می خوانیم:
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ دَخَلَ الْحَسَنُ الْبَصْرِیُّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَقَالَ لَهُ یَا أَخَا أَهْلِ الْبَصْرَةِ بَلَغَنِی أَنَّکَ فَسَّرْتَ آیَةً مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَلَى غَیْرِ مَا أُنْزِلَتْ فَإِنْ کُنْتَ فَعَلْتَ فَقَدْ هَلَکْتَ وَ اسْتَهْلَکْتَ قَالَ وَ مَا هِیَ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَى الَّتِی بارَکْنا فِیها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ وَیْحَکَ کَیْفَ یَجْعَلُ اللَّهُ لِقَوْمٍ أَمَاناً وَ مَتَاعُهُمْ یُسْرَقُ بِمَکَّةَ وَ الْمَدِینَةِ وَ مَا بَیْنَهُمَا وَ رُبَّمَا أُخِذَ عَبْدٌ أَوْ قُتِلَ وَ فَاتَتْ نَفْسُهُ ثُمَّ مَکَثَ مَلِیّاً ثُمَّ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ نَحْنُ الْقُرَى الَّتِی بَارَکَ اللَّهُ فِیهَا. قَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَوْجَدْتَ [أَوْجِدْنِی‏] هَذَا فِی کِتَابِ اللَّهِ إِنَّ الْقُرَى رِجَالٌ؟ قَالَ نَعَمْ قَوْلُ اللَّهِ «وَ جَلَّ وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدِیداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُکْراً» (طلاق 8) فَمَنِ الْعَاتِی عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْحِیطَانُ وَ الْبُیُوتُ أَمِ الرِّجَالُ؟ فَقَالَ الرِّجَالُ ثُمَّ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی قَالَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی سُورَةِ یُوسُفَ عَلَیْهِ السَّلَامُ «وَ سْئَلِ الْقَرْیَةَ الَّتِی کُنَّا فِیها وَ الْعِیرَ الَّتِی أَقْبَلْنا فِیها» (یوسف ع 82) لِمَنْ أَمَرُوهُ أَنْ یَسْأَلَ الْقَرْیَةَ وَ الْعِیرَ أَمِ الرِّجَالَ؟ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْقُرَى الظَّاهِرَةِ قَالَ هُمْ شِیعَتُنَا یَعْنِی الْعُلَمَاءَ مِنْهُمْ
از عبدلله بن سنان از امام صادق علیه السلام: روزی حسن بصری بر پدرم امام باقرعلیه السلام وارد شد. امام فرمودند ای برادر اهل بصره به من گفته اند که تو آیه ای را تفسیر کردی بغیر از آنچه خداوند گفته است. اگر این کار را کرده باشی، تو هلاک کردی دیگران را و خودت هم هلاک شدی، گفت کدام آیه جانم فدایت؟ امام گفتند این آیه -18 سبا- (او گفته بود که منظور از این قرای ظاهره و مبارکه، مکه و مدینه هستند) چگونه خداوند کسی را در امن قرار می دهد در حالی که در این مسیر(مکه و مدینه) می بینیم دزدی می شود و عده ای را می کشند. حضرت مکث می کنند و با دست به سینه خود اشاره می کنند و می گویند ما آن قری ظاهره هستیم که خدا به آن برکت داده. او می پرسد فدایتان شوم، آیا در جای دیگری هم در قرآن اشاره شده است که منظور از شهر مردم هستند؟ امام فرمودند بله: در سوره طلاق آیه 8: و چه بسیار [مردم] دیارى که از امر خدا و رسولانش سرپیچیدند (و کافر شدند) ما هم آنان را به حساب سخت مؤاخذه کردیم و به عذاب بسیار شدید معذّب ساختیم‏(عذاب نُکر). چه کسی از امر خدا سربر گرداند؟ خانه های شهر؟ حیوانات؟ و یا مردم؟ او می گوید مردم. فدایت شوم بیشتر بگو، امام فرمودند در سوره یوسف آیه82: (وقتی برادران حضرت یوسف پیش پدرشان می رسند و داستان گرفتار شدن بنیامین را نقل می کنند، می گویند:) اگر باور نداری از شهر مصر بپرس. اگرحضرت یعقوب می خواست بپرسد از در و دیوار شهر باید می پرسید؟ یا از حیوانات کاروان؟ ویا مردم شهر؟حسن بصری گفت از قری ظاهره بگو، امام فرمودند: فرمود آن شیعیان ما یعنی علمای آنها هستند.
ابو حنیفه که مدعی تفسیر قرآن و ریاست علمی بوده، تفسیری را از جانب خود کرده بود و بعد که به مشکل برخورد به امام صادق ع مراجعه کرد: ادامه ماجرا را از بحارالأنوار جلد 24 صفحه: 236 حدیث 5 دنبال می کنیم:
[المناقب لابن شهرآشوب‏] دَخَلَ أَبُو حَنِیفَةَ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَسَأَلَهُ ع عَنْ أَشْیَاءَ لَمْ یَعْرِفِ الْجَوَابَ عَنْهَا فَکَانَ فِیمَا سَأَلَهُ أَنْ قَالَ لَهُ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ أَیُّ مَوْضِعٍ هُوَ قَالَ هُوَ مَا بَیْنَ مَکَّةَ وَ الْمَدِینَةِ فَقَالَ ع نَشَدْتُکُمْ بِاللَّهِ هَلْ تَسِیرُونَ بَیْنَ مَکَّةَ وَ الْمَدِینَةِ لَا تَأْمَنُونَ عَلَى دِمَائِکُمْ مِنَ الْقَتْلِ وَ عَلَى أَمْوَالِکُمْ مِنَ السَّرَقِ ثُمَّ قَالَ وَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِهِ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً أَیُّ مَوْضِعٍ هُوَ قَالَ ذَاکَ بَیْتُ اللَّهِ الْحَرَامُ فَقَالَ نَشَدْتُکُمْ بِاللَّهِ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الزُّبَیْرِ وَ سَعِیدَ بْنَ جُبَیْرٍ دَخَلَاهُ فَلَمْ یَأْمَنَا الْقَتْلَ قَالَ فَأَعْفِنِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ تَسِیرُونَ بَیْنَ مَکَّةَ وَ الْمَدِینَةِ لَا تَأْمَنُونَ عَلَى دِمَائِکُمْ مِنَ الْقَتْلِ وَ عَلَى أَمْوَالِکُمْ مِنَ السَّرَقِ ثُمَّ قَالَ وَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِهِ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً أَیُّ مَوْضِعٍ هُوَ قَالَ ذَاکَ بَیْتُ اللَّهِ الْحَرَامُ فَقَالَ نَشَدْتُکُمْ بِاللَّهِ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الزُّبَیْرِ وَ سَعِیدَ بْنَ جُبَیْرٍ دَخَلَاهُ فَلَمْ یَأْمَنَا الْقَتْلَ قَالَ فَأَعْفِنِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
حضرت از او پرسیدند: این کجاست که خدا امر کرده شبانه روز در آن حرکت کنید ودر امان باشید؟ ابوحنیفه می گوید مکه و مدینه است. امام می گویند ای کسانی که می شنوید، آیا نشده که در بین مکه و مدینه حرکت کنید و از جان و مالتان در بیم نداشته باشید؟ امام پرسیدند: آن جایی که امن است (مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً) کجاست که در این آیه آمده؟ ابو حنیفه گفت بیت االه الحرام. امام فرمودند قسمتان می دهم، شما می دانید که این دو نفر(عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الزُّبَیْرِ وَ سَعِیدَ بْنَ جُبَیْرٍ) وارد شدند به مسجد الحرام اما امان نماندند از کشته شدن؟ ابو حنیفه می گوید ای پسر رسول خدا مرا ببخش.
(توضیح: بعد از حکومت یزید عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الزُّبَیْرِ ظاهراً قیام می کند و می آید منطقه ای را می گیرد و حکومت می کند، بعد او را می گیرند، او به مسجد الحرام می رود و او را در آنجا می گیرند و مثله می کنند.)
در روایت دیگری در بحارالأنوار جلد: 24 صفحه: 236 حدیث 6 این حدیث آمده است:
[الکافی‏] الْعِدَّةُ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ دَخَلَ قَتَادَةُ بْنُ دِعَامَةَ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع فَقَالَ یَا قَتَادَةُ أَنْتَ فَقِیهُ أَهْلِ الْبَصْرَةِ فَقَالَ هَکَذَا یَزْعُمُونَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع بَلَغَنِی أَنَّکَ تُفَسِّرُ الْقُرْآنَ قَالَ لَهُ قَتَادَةُ نَعَمْ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ ع بِعِلْمٍ تُفَسِّرُهُ أَمْ بِجَهْلٍ قَالَ لَا بِعِلْمٍ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَإِنْ کُنْتَ تُفَسِّرُهُ بِعِلْمٍ فَأَنْتَ أَنْتَ وَ أَنَا أَسْأَلُکَ قَالَ قَتَادَةُ سَلْ قَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی سَبَإٍ وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ فَقَالَ قَتَادَةُ ذَلِکَ مَنْ خَرَجَ مِنْ بَیْتِهِ بِزَادٍ وَ رَاحِلَةٍ وَ کِرَاءٍ حَلَالٍ یُرِیدُ هَذَا الْبَیْتَ کَانَ آمِناً حَتَّى یَرْجِعَ إِلَى أَهْلِهِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَیْحَکَ یَا قَتَادَةُ ذَلِکَ مَنْ خَرَجَ مِنْ بَیْتِهِ بِزَادٍ وَ رَاحِلَةٍ وَ کِرَاءٍ حَلَالٍ یَرُومُ هَذَا الْبَیْتَ عَارِفٌ بِحَقِّنَا یَهْوَانَا قَلْبُهُ کَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَ لَمْ یَعْنِ الْبَیْتَ فَیَقُولَ إِلَیْهِ فَنَحْنُ وَ اللَّهِ دَعْوَةُ إِبْرَاهِیمَ ع الَّتِی مَنْ هَوَانَا قَلْبُهُ قُبِلَتْ حُجَّتُهُ وَ إِلَّا فَلَا یَا قَتَادَةُ فَإِذَا کَانَ کَذَلِکَ کَانَ آمِناً قَالَ قَتَادَةُ لَا جَرَمَ وَ اللَّهِ وَ لَا فَسَّرْتُهَا إِلَّا هَکَذَا فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَیْحَکَ یَا قَتَادَةُ إِنَّمَا یَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِه تَعَالَى وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَى الَّتِی بارَکْنا فِیها قُرىً ظاهِرَةً فَنَحْنُ وَ اللَّهِ الْقُرَى الَّتِی بَارَکَ فِیهَا وَ أَنْتُمُ الْقُرَى الظَّاهِرَةُ
پس با استاد به این آیه و احادیث ذیل آن، می توانیم نتیجه بگیریم که بحث علمای دین و مراجع تقلید به صراحت در قرآن ذکر شده است و براستی که عامه شیعیانی که خود عالم دین نیستند، باید با خیال راحت و آسوده به این علما مراجعه کنند واز آنها علم را طلب کنند.

غیبت امام زمان علیه السلام (قسمت چهارم)

غیبت امام زمان علیه السلام (قسمت سوّم)

وکلای امام زمان علیه السلام
امام زمان علیه سلام از زمان تولد تحت پیگرد دستگاه حکومت بودند. همه به دنبال حضرت بودند تا ایشان را پیدا کرده و به شهادت برسانند. لذا وکلای ایشان هم در خطر بودند، چراکه حکومت می خواست از طریق آنها به امام علیه السلام دسترسی پیدا کند و به هدف شوم خود برسد. و این امر باعث می شد تا وکلا هم نتوانند به راحتی به وظیفه خود عمل کنند. از طرفی در آن زمان جامعه شیعه خیلی گسترش پیدا کرده بود، شیعیان در ایران قدیم، شمال آفریقا، آذربایجان و قسمتی از اروپای شرقی گسترش پیدا کرده بودند، لذا نواب خاص امکان سرویس دهی به شعیان آن نقاط را نداشتند. از این رو آنها با نظر حضرت افرادی را بعنوان سفیر و یا وکیل انتخاب می کردند. عده ای از این سفرا و وکلا در زمان امام هادی و عسکری علیهما سلام هم این کار را می کردند.
نام برخی از این وکلا در تاریخ ثبت شده. برای مطالعه در این زمینه می توانید به کتاب شریف بحارالانوار جلد 50 صفحه 220 و همچنین کتاب اعلام الوری باعلام الهدی صفحه 454 مراجعه کنید. نام چند تن از این وکلا عبارت است از: من الوكلاء ببغداد العمري و ابنه و حاجز و البلالي و العطار و من أهل الكوفة العاصمي و من أهل الأهواز محمد بن إبراهيم بن مهزيار و من أهل قم أحمد بن إسحاق. این وکلا نوعاً از افراد مورد وثوق و اعتبار مردم در دیار خود بوده اند.

مواليان امام زمان علیه السلام
موالیان، کنیزان و نوکران خاص امام عصر هستند که همیشه همراه ایشان هستند و اوامر آن حضرت را اجرا می کنند. اینها حدود 40 نفر هستند که به انتخاب حضرت به این افتخار نائل می شوند. شاید بسیاری از تشرفات و دستگیری هایی که نقل شده است، بواسطه موالیان ایشان صورت گرفته باشد و نه خود حضرت. درواقع موالیان آن حضرت به دستور حضرت ظاهر شده اند و نه خود آن حضرت. برخی از داستانهایی که در باره اینان نقل شده است بدین شرح است:
علی بن مهزیار40 سفر به حج می رود تا امام زمان را ببیند. در آخرین سفر حجی که او به خدمت حضرت تشرف پیدا می کند، در آخرین طواف متوجه می شود که فردی پشت سر او حاضر شده و از او سوال می کند که تو چه می خواهی؟ جواب می دهد به دنبال آن امامی هستم که از ما پوشیده است(الامام المحجوب عن العالم). او می گوید آن امام بزرگ در حجاب نیست و در پرده غیبت نیست، بلکه شما بواسطه اعمال سوئی که انجام می دهید در حجاب هستید (و ما هو مستور عنکم و لکن حجبه سوء اعمالکم). بعد هم علی بن مهزیار را به خدمت حضرت می برد.

همچنین در داستان ابولحسن ضراب اصفهانی ایشان با خانمی برخورد می کنند که یا خودش از موالیان بوده و یا با آنها در ارتباط بوده و صلواتی را به ایشان می آموزد که در مفاتیح الجنان در اعمال روز جمعه آمده و صلواتی است که اگر کسی می خواهد به امام زمان درود و سلام بفرستد، باید آن را بخواند.

آقا سید ابوالحسن اصفهانی مرجع بزرگ شیعیان در عراق بودند. ایشان در اتاقشان می نشستند و مردم از دهریز (راهرو) وارد می شدند وایشان به پاسخگویی سوالات ایشان می پرداختند. آقا سید ابوالحسن اصفهانی بواسطه شیخ محمد کوفی (که از موالیان حضرت بوده) نامه ای دریافت می کند. متن نامه این بوده که ای آقا سید ابوالحسن اصفهانی بجای نشستن در اتاق در دهریز خانه بنشین تا دسترسی به تو آسان تر باشد. آنها را یاری کن، ما تو را یاری می کنیم.

مرحوم سیدبن طاووس که از علمای بنام شیعه هستند، بطوریکه نقل شدن حدیث از طرف ایشان به نشانه سندیت آن است. ایشان بواسطه ملاقات های زیاد، تون صدای حضرت را می شناختند. سید نقل می کند که کسی از شیعیان خیلی دلش می خواسته که از موالیان حضرت باشد. حضرت پیغام می دهند که صبر کن الآن زود است و هنوز وقت این موضوع نرسیده است. پس موالی حضرت بودن کار ساده ای نیست و افتخارش نصیب هرکسی نمی شود.
در کتاب «بحارالأنوار ج52 ص152 باب 23 - من ادعى الرؤية في الغيبة القائم ح 5» و همچنین در «عنه إثبات الهداة : 3 / 500 ح 280» و همچنین در «غيبة النعماني : 171 ح 5» و در کتاب «منتخب الاثر : 253 ح 9» و در «البرهان للمتقي الهندي : 171 ح 4» این روایت آمده است:
... عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَتَيْنِ إِحْدَاهُمَا تَطُولُ حَتَّى يَقُولَ بَعْضُهُمْ مَاتَ وَ يَقُولَ بَعْضُهُمْ قُتِلَ وَ يَقُولَ بَعْضُهُمْ ذَهَبَ حَتَّى لَا يَبْقَى عَلَى أَمْرِهِ مِنْ أَصْحَابِهِ إِلَّا نَفَرٌ يَسِيرٌ لَا يَطَّلِعُ عَلَى مَوْضِعِهِ أَحَدٌ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَا غَيْرِهِ إِلَّا الْمَوْلَى الَّذِي يَلِي أَمْرَهُ.
مفضل بن عمر که از صحابی بزرگ امام صادق علیه السلام بوده است، می گوید: شنیدم از امام صادق علیه السلام که: براستی که برای صاحب این امر (دین) دو غیبت است، یکی از آنها طولانی می شود تا اینکه عده ای می گویند مرد، برخی می گویند کشته شد و برخی می گویند رفت و بطوری که هیچ کس در ولایت او باقی نمی ماند. هیچ کس جای او را نمی داند، نه فرزندانش و نه دیگران، مگر نوکرانی که اوامر او را اطاعت می کنند.
یک نکته در ارتباط با این روایت: در دعای الهم عرفنی نفسک و ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف حجتک... که در آخر مفاتیح و الجنان آمده به این نکته در قالب «ظَللتُ عَن نفسی» اشاره شده است. در آخر این دعا آمده که خدایا مرا آنچنان کن که دوران غیبت بر باور من بر آن امام تاثیری نداشته باشد.